داستان عامه پسند و پست مدرنیزم
نوشته : دانیل وستون
ترجمه: بهرام صفریراد
در سینما، پست مدرنیزم جنبشی استکه میخواهد سنتکهنه و سخت، ارزشهای تئوریک غنی کلاسیک و موضوعات عقلانی را بشکند. به سختی میتوان سینمای مدرن را از سینمای پست مدرن تشخیص داد: ما میتوانیم اذعانکنیمکه تمام تولیدات سینماتوگرافی در قرنگذشته پست مدرن به نظر می آید و بعد ما میتوانیم برگردیم به تجزیه و تحلیل خودمان از مبارزه ادورنو و هورک هایمر درباره فرهنگ برتر و فرهنگ پست.
برای شروع، مبحث (تمایز و تفاوت میانگفتمان و شکل) لیوتار درکتابش به نام «سینما»، میتواند مناسب باشد. این نویسنده فرانسوی ادعا میکند که ما از یک طرف"سینمای ناطق" داریمکه منطقی، عقلانی و تماماً معنادار و از طرف دیگر "سینمای فرمی"که دارای شکل اما بدون محتوا، شامل جوهر وکمال ولی فاقدکارکرد است. در حالیکه بارتز در اصل نمایش فیلم چیزی غیر قابل عرضه میدید، بالعکس لیوتار در نمایش فیلم نکات قابل عرضه پیدا کردکه با راه و روش های بسیار، قوانین مسلم و محرز را واژگونکرد.
تمامی مواردی که میتوان در توشه سینمای پست مدرن یافت بدین شرح است: فرهنگ عامه، زوال و سقوط ارزش ها، خرد شدن حقیقت و بعضی مواقع هم حقیقت مفرط و شدید،گسستگی و شکاف میان فرهنگ و جامعه، خشونت واقعی، دستکشیدن و رهائی فردگرائی و بالاخرهکمبود و یا تولد نمونههای مذهبی.
مکان دقیق وموقتی که درآن پیدایشگرایشات جدید وجود داشته باشد،نیست. ما میتوانیم در فیلم های پرتقالکوکی کوبریک، استراتژی عنکبوت برتولوچی و ساتریکون فلینی،گسستگی و شکافی که برضد روشهای سنتی سینمای فرهنگی در جریان است را ببینیم. در نتیجه سینما تبدیل به مناسب ترین رسانه برای اهمیت تصویر همانند آینه برای حقیقت میشود.
سینمای پست مدرن ارائهگر شرایط غیر عادی، پیچیده و سخت است و به افراطگری تنزل پیدا میکند. در سینمایی که بازیگران خودشان را رو در رو با دنیای واقعی و مشکلات هستیگرایانه میبینند، اما بدون هیچگونه منطق خطیای. زندگی روزمره نشانگر سینمای پست مدرن و یا حقیقتی کم عمق بدون معنی و برخی اوقات هم ارائهگر ارزش ها، باورها و مذهب های جدید،که بسیار دور از سیستم حاکم و مسلط موجود هستند، میباشد. همان طورکه فیلم های برناردو برتولوچی و استیون اسپیلبرگ چنین هستند . مهم تر از همه در فیلم هایی مانندگردفروشان _ اسپایک لی و سیسلوی _ تران آن هونگکه نمیخواهند این وضع موجود را نگه دارندکه برای قرن ها هدف تعداد زیادی محقق و روشنفکر بوده است. این فیلم ها نمیخواهند از حقیقفت به خردگرائی روی آورند.
در فیلم «داستان عامه پسند» ما میتوانیم تمامی این دیدگاهها را پیداکنیم. دیالوگ درباره غذا و تولیدات رسانههایگروهی نشان دهنده سقوط ارزش های سنتی و فرهنگی کهنه است. پوچی خشونت جولز و وینسنت به نظر می آیدکه در فضائی رخ میدهدکه در آنجا عدالتی منطقی و قانونی حاکم است و یا روابط سطحی میان شخصیتهای اصلی، مانند میا و جولز سعی بر تاکید بر پارامترهای جدید اجتماعی دارد.
همانند فیلم قطاربازی دنیبویل و یا نفرت ماتیوکاسویتس، در فیلم« تارانیتنو» هم خشونت موضوعی ابتدائی است و روش نشان دادنش آمیخته با تناقض و طنز. شخصیت پست مدرن از این خشونت درون سیستم اجتماعی برخاسته است و بطور تمام وکمال در واقعیتی همانند محیطی معمولی در زندگی هر فرد جایگرفته است. هیچ دلیلی وجود ندارد جامعهای بدون مشکل را نشان دهیمکه به سوی تکامل میرود.
ساختار روایتی «داستان عامه پسند» دارای مشخصه اصلی تئوری پست مدرن است: نداشتن خط داستانی سرراستو طولی. تارانتینو خودش بر این نکته تاکیدکرده استکه استفاده ازکلمهی «عملکننده - processor» به او قابلیت ارتجاعی بیشتری در نوشتن فیلم نامه میدهد. رابرت آلتمن هم در فیلم «برش های کوتاه » از تلفیقکردن چند داستانکوتاه ریموندکارو استفادهکرد البتههمراه با فلاش بک ها و فلاش فوروارد های فراوان،که این هم نمونه بارز سینمای پست مدرن است. در این روش فیلم ساز از ایده اصلی خود به خوبی آگاه است و بدین ترتیب سه داستان را به یکدیگر ربط میدهد.
کمدی، تریلر، دراماتیک؟ فیلم «داستان عامه پسند» را جزءکدام ژانر میتوانیم قرار دهیم؟ جواب خوبی نخواهد بود اگر بگوئیم این فیلم فقط برای تماشاگر خاصی ساخته شده استکه از روایت غیر خطی داستان فیلم لذت میبرد. فیلم تارانتینو در ژانر خاصی نمیگنجد برای اینکههدف تارانتینو دور بودن از روند فیلم سازی کلاسیک و تاکید زیاد وافراطی او نسبت به زندگی روزمره آمریکائی است. او همزمان میتواند تراژیک، دراماتیک ومضحک باشد. ما دقیقا نمیدانیم، هنگامی که جولز در حینکشتن دعا میخواند، یا موقعی که وینسنت سخت تلاش میکند تا جان میا را نجات دهد و یا اینکه بوچ برای به دست آوردن آن ساعت لعنتی به خانه باز میگردد و میداندکه شاید به قیمت جانش تمام شود، باید خندید یاگریهکرد!؟